آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Spur

spɜːr spɜː

معنی spur | جمله با spur

noun countable C2

مهمیز

His boots had spurs.

چکمه‌های او مهمیز داشت.

noun countable

انگیزه، محرک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

the spur of jealousy

انگیزه‌ی حسادت

noun countable

رکاب

verb - transitive

مهمیز زدن

spurred boots

چکمه‌ی مهمیزدار

He spurred his horse to go faster.

به اسبش مهمیز زد که تندتر برود.

verb - transitive

برانگیختن، تحریک کردن، تهییج کردن، انگیزه دادن

His mother spurred him on to finish his education.

مادرش او را ترغیب می‌کرد که تحصیلاتش را تمام کند.

verb - intransitive

تاختن

Then Nadder spurred on toward KHarazm.

سپس نادر به سوی خوارزم شتافت.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد spur

Idioms

on the spur of the moment

با عجله، غفلتاً، بی‌مقدمه، بدون نقشه‌ی قبلی

win one's spurs

به مقام و شهرت رسیدن، مقام خود را تحکیم کردن

به شهرت یا کامیابی رسیدن، موفق شدن، به مقام بلند رسیدن

ارجاع به لغت spur

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spur» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spur

لغات نزدیک spur

پیشنهاد بهبود معانی