گذشتهی ساده:
awakenedشکل سوم:
awakenedسومشخص مفرد:
awakensوجه وصفی حال:
awakeningبیدار کردن، بیدار شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His mother awakened him.
مادرش او را بیدار کرد.
People are at last awakening to their responsibilities.
بالأخره مردم دارند به مسئولیتهای خود آگاه میشوند.
His speech did not awaken any interest in the students.
نطق او علاقهای در دانشجویان ایجاد نکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «awaken» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/awaken