آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Awake

    əˈweɪk əˈweɪk

    گذشته‌ی ساده:

    awoke

    شکل سوم:

    awoken

    سوم‌شخص مفرد:

    awakes

    وجه وصفی حال:

    awaking

    صفت تفضیلی:

    more awake

    صفت عالی:

    most awake

    معنی awake | جمله با awake

    verb - transitive verb - intransitive B1

    بیدار شدن، بیدار ماندن، بیدار کردن

    I awoke at six o'clock.

    ساعت شش بیدار شدم.

    Are you still awake?

    هنوز بیداری؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The death of his father awakened the young man.

    مرگ پدر مرد جوان را از خواب غفلت بیدار کرد.

    The noise did not awake her.

    سروصدا او را بیدار نکرد.

    verb - intransitive

    دوباره برانگیخته شدن یا فعال شدن، (به کار و فعالیت) واداشتن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    verb - intransitive

    ملتفت شدن، آگاه شدن، هوشیار کردن یا شدن

    Pari was quite awake to the dangers of that trip.

    پری به مخاطرات آن سفر کاملاً آگاهی داشت.

    verb - transitive

    به یاد آوردن

    My mother's picture awoke many memories.

    تصویر مادرم خاطرات زیادی را زنده کرد.

    adjective

    بیدار، هوشیار، آگاه، باخبر

    Last night, I stayed awake until dawn.

    دیشب تا سحر بیدار ماندم.

    The baby is still wide awake.

    نوزاد هنوز کاملاً بیدار است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد awake

    1. adjective conscious; alert
      Synonyms:
      aware attentive conscious alert knowing watchful vigilant waking observant heedful alive aroused awakened roused on guard cognizant excited
      Antonyms:
      asleep unconscious
    1. verb become alert or cause to rise from sleep
      Synonyms:
      wake up wake awaken get up arise rouse stir gain consciousness call roll out
      Antonyms:
      sleep go to sleep
    1. verb become or make aware
      Synonyms:
      awaken alert arouse excite stimulate activate stir up provoke animate revive enliven kindle call forth vivify
      Antonyms:
      lull deaden

    Collocations

    wide awake

    کاملاً بیدار، هوشیار، آگاه

    سوال‌های رایج awake

    گذشته‌ی ساده awake چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده awake در زبان انگلیسی awoke است.

    شکل سوم awake چی میشه؟

    شکل سوم awake در زبان انگلیسی awoken است.

    وجه وصفی حال awake چی میشه؟

    وجه وصفی حال awake در زبان انگلیسی awaking است.

    سوم‌شخص مفرد awake چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد awake در زبان انگلیسی awakes است.

    صفت تفضیلی awake چی میشه؟

    صفت تفضیلی awake در زبان انگلیسی more awake است.

    صفت عالی awake چی میشه؟

    صفت عالی awake در زبان انگلیسی most awake است.

    ارجاع به لغت awake

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «awake» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/awake

    لغات نزدیک awake

    • - awacs or awacs
    • - await
    • - awake
    • - awaken
    • - awaken your interest
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.