بیدار شدن، بیدار ماندن، بیدار کردن
I awoke at six o'clock.
ساعت شش بیدار شدم.
Are you still awake?
هنوز بیداری؟
The death of his father awakened the young man.
مرگ پدر مرد جوان را از خواب غفلت بیدار کرد.
The noise did not awake her.
سروصدا او را بیدار نکرد.
دوباره برانگیخته شدن یا فعال شدن، (به کار و فعالیت) واداشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ملتفت شدن، آگاه شدن، هوشیار کردن یا شدن
Pari was quite awake to the dangers of that trip.
پری به مخاطرات آن سفر کاملاً آگاهی داشت.
به یاد آوردن
My mother's picture awoke many memories.
تصویر مادرم خاطرات زیادی را زنده کرد.
بیدار، هوشیار، آگاه، باخبر
Last night, I stayed awake until dawn.
دیشب تا سحر بیدار ماندم.
The baby is still wide awake.
نوزاد هنوز کاملاً بیدار است.
کاملاً بیدار، هوشیار، آگاه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «awake» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/awake