آخرین به‌روزرسانی:

Wake Up

weɪk ʌp weɪk ʌp

گذشته‌ی ساده:

woke up

شکل سوم:

woken up

سوم‌شخص مفرد:

wakes up

وجه وصفی حال:

waking up

توضیحات:

همچنین در حالت گذشته‌ی ساده و شکل سوم می‌توان از waked up استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb A1

بیدار شدن، بیدار کردن، از خواب بلند شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

The loud thunder woke me up in the middle of the night.

صدای بلند رعدوبرق نیمه‌شب مرا از خواب بیدار کرد.

Please don’t wake the baby up. she just fell asleep.

لطفاً نوزاد را بیدار نکن. تازه خوابیده است.

phrasal verb

به خود آمدن، پی بردن، آگاه شدن، متوجه شدن، هشیار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The book aims to wake readers up to their unconscious biases.

هدف این کتاب آگاه کردن خوانندگان از تعصبات ناآگاهانه‌شان است.

It took a crisis for the company to wake up to the importance of cybersecurity.

وقوع بحران لازم بود تا شرکت به اهمیت امنیت سایبری هشیار شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wake up

  1. phrasal verb awaken somebody
  1. phrasal verb become more aware of a real-life situation; to concentrate on the matter in hand

Idioms

wake up and smell the coffee

از خواب غفلت بیدار شو، به خودت بیا، واقع‌بین باش

ارجاع به لغت wake up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wake up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wake-up-2

لغات نزدیک wake up

پیشنهاد بهبود معانی