شکل جمع:
leftoversپسمانده، باقیمانده
He left the leftover food in the refrigerator.
خوراک پسمانده را در یخچال گذاشت.
The chef used leftover dough to make small pastries.
سرآشپز از قسمت باقیماندهی خمیر برای تهیهی شیرینیهای کوچک استفاده کرد.
باقیماندهی غذا، تهماندهی غذا، غذای مانده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I made soup using the leftovers from yesterday’s roast chicken.
با باقیماندهی مرغ کبابی دیروز، سوپ درست کردم.
The restaurant donates its leftovers to a local shelter every night.
رستوران هر شب غذای باقیماندهاش را به پناهگاه محلی اهدا میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «leftover» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leftover