با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Legacy

ˈleɡəsi ˈleɡəsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C2
    میراث ، ارث
    • - He got a nice legacy from his uncle.
    • - او از عمویش ارث خوبی به‌دست آورد.
    • - They fought over their father's legacy.
    • - سر ارث پدرشان با هم جنگشان شد.
    • - the rich cultural legacy of Iran
    • - میراث گران‌بهای فرهنگی ایران
    • - Her poor eyesight was a legacy of a childhood accident.
    • - کم‌سویی چشم او پیامد یک حادثه‌ی زمان کودکی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد legacy

  1. noun inheritance, heritage
    Synonyms: bequest, birthright, devise, endowment, estate, gift, heirloom, throwback, tradition

ارجاع به لغت legacy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «legacy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/legacy

لغات نزدیک legacy

پیشنهاد بهبود معانی