میراث ، ارث
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He got a nice legacy from his uncle.
او از عمویش ارث خوبی بهدست آورد.
They fought over their father's legacy.
سر ارث پدرشان با هم جنگشان شد.
the rich cultural legacy of Iran
میراث گرانبهای فرهنگی ایران
Her poor eyesight was a legacy of a childhood accident.
کمسویی چشم او پیامد یک حادثهی زمان کودکی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «legacy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/legacy