آخرین به‌روزرسانی:

Legacy

ˈleɡəsi ˈleɡəsi

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2

میراث ، ارث

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He got a nice legacy from his uncle.

او از عمویش ارث خوبی به‌دست آورد.

They fought over their father's legacy.

سر ارث پدرشان با هم جنگشان شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the rich cultural legacy of Iran

میراث گران‌بهای فرهنگی ایران

Her poor eyesight was a legacy of a childhood accident.

کم‌سویی چشم او پیامد یک حادثه‌ی زمان کودکی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد legacy

  1. noun inheritance, heritage
    Synonyms:
    gift estate tradition heritage endowment bequest birthright heirloom devise throwback

ارجاع به لغت legacy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «legacy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/legacy

لغات نزدیک legacy

پیشنهاد بهبود معانی