با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Heritage

ˈherətɪdʒ ˈherətɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C2
    میراث، ارث، سهم موروثی، ارثیه، یادگار، ماندمان
    • - Persepolice is part of our national heritage.
    • - تخت‌جمشید بخشی از میراث ملی ما است.
    • - the war left nothing but a heritage of poverty and destruction.
    • - جنگ چیزی جز میراثی از فقر و خرابی به جا نگذاشت.
    • - our cultural heritage.
    • - میراث فرهنگی ما.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد heritage

  1. noun person’s background, tradition
    Synonyms: ancestry, bequest, birthright, convention, culture, custom, dowry, endowment, estate, fashion, heirship, heritance, inheritance, legacy, lot, patrimony, portion, right, share, tradition

ارجاع به لغت heritage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «heritage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heritage

لغات نزدیک heritage

پیشنهاد بهبود معانی