فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Birthright

ˈbɜrːθraɪt ˈbɜːθraɪt

شکل جمع:

birthrights

معنی و نمونه‌جمله

noun

حقوقی که در اثر تولد به شخص تعلق می‌گیرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He thought that free education and health care were birthrights.

او فکر می‌کرد که آموزش و بهداشت رایگان جزو حقوق حقه‌ی اوست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد birthright

  1. noun heritage
    Synonyms:
    inheritance legacy bequest share right claim due patrimony primogeniture

ارجاع به لغت birthright

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «birthright» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/birthright

لغات نزدیک birthright

پیشنهاد بهبود معانی