با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Birthplace

ˈbɜrːθpleɪs ˈbɜːθpleɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    زادبوم، مولد، تولدگاه، زادگاه
    • - My parent's birthplace is Tabriz.
    • - زادگاه والدینم تبریز است.
    • - Palestine is the birthplace of Christianity.
    • - فلسطین آغازگاه مذهب مسیحیت است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد birthplace

  1. noun place of birth
    Synonyms: one's country, native home, native land, place of origin, country of origin, fatherland, motherland

ارجاع به لغت birthplace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «birthplace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/birthplace

لغات نزدیک birthplace

پیشنهاد بهبود معانی