گذشتهی ساده:
exfoliatedشکل سوم:
exfoliatedسومشخص مفرد:
exfoliatesوجه وصفی حال:
exfoliatingلایهبرداری کردن، برداشته شدن لایه (پوست)
I exfoliate my face every morning
هر روز صبح صورتم را لایهبرداری میکنم.
Remember to exfoliate your face regularly to keep your skin looking fresh and healthy.
به خاطر داشته باشید که پوست صورت خود را مرتباً لایهبرداری کنید تا پوستی شاداب و سالم داشته باشید.
انداختن، افتادن (پوست یا لایه یا پوسته و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The lizard can exfoliate its scales to reveal shiny new skin underneath.
مارمولک میتواند پوستههای خود را بیندازد تا پوست جدید براق زیر آن نمایان شود.
The snake will exfoliate its skin as it grows.
مار پس از رشد، پوستش را میاندازد.
پوستهپوسته شدن، ورقهورقه شدن، پوستهپوسته کردن، ورقهورقه کردن
As the tree continued to grow, its outer layer started to exfoliate.
با ادامهی رشد درخت، لایهی بیرونی آن شروع به پوستهپوسته شدن کرد.
Over time, the tree's bark will exfoliate.
با گذشت زمان، پوست درخت پوستهپوسته میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exfoliate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exfoliate