سومشخص مفرد:
shedsوجه وصفی حال:
sheddingشکل جمع:
shedsریختن، انداختن افشاندن، افکندن، جاری ساختن، پوست انداختن، پوست ریختن، برگریزان کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
to shed blood
خونریزی کردن
to shed tears
اشک ریختن
... also shed two or three teardrops
... اشکی دو سه هم بفشان
Reptiles shed their skin periodically.
خزندگان گاهبهگاه پوست میاندازند.
Fishes too shed their eggs.
ماهیها هم تخم میریزند.
Iraj's cat sheds a lot.
گربهی ایرج خیلی پشم میریزد.
Trees that shed their leaves in the fall are called "deciduous".
درختانی که در خزان برگ میریزند «ریزنده» نامیده میشوند.
The sun sheds warmth on all.
خورشید بر همه گرما میبخشد.
Her blue eyes shed confidence.
اطمینان از چشمان آبی او میبارید.
A raincoat sheds water.
پالتو بارانی ضد آب است.
to shed a few kilos
چند کیلو گرم (وزن) کم کردن
Joseph finally shed his doubts and got married.
ژوزف بالأخره تردید را کنار گذاشت و ازدواج کرد.
خونریزی، کشتار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shed