گذشتهی ساده:
scatteredشکل سوم:
scatteredسومشخص مفرد:
scattersوجه وصفی حال:
scatteringپراکندن، پخش کردن، از هم جدا کردن، پراکنده و پریشان کردن، افشاندن، متفرق کردن
پراکنده کردن، پراکنده شدن، متفرق کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Pari scattered the seeds in the flower garden.
پری تخمها را در باغچه پاشید.
They had taken the books off the shelves and scattered them all over the room.
کتابها را از طاقچهها برداشته و در سرتاسر اتاق پخشوپلا کرده بودند.
A strong wind scattered the clouds.
باد شدیدی ابرها را پراکنده کرد.
scatter seeds for it is fulfilling ...
...دانه بیفشان که خوش آسایش است
Demonstrators scattered in horror.
تظاهرکنندگان دهشتزده متفرق شدند.
The basket fell down and the apples scattered on the sidewalk.
سبد افتاد و سیبها در پیادهرو پراکنده شدند.
When the dog approached, the pigeons scattered in every direction.
وقتی سگ نزدیک شد کبوترها به اطراف پراکنده شدند.
a scatter of people in the square
مردم پراکنده در میدان
a scatter of applause
کف زدن پراکنده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scatter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scatter