گذشتهی ساده:
distributedشکل سوم:
distributedسومشخص مفرد:
distributesوجه وصفی حال:
distributingتوزیع کردن، تقسیم کردن، پخش کردن، (نامه، بسته) رساندن
to distribute medicines among the poor
دارو بین مستمندان توزیع کردن
the company's profits are distributed annually
سود شرکت بهطور سالیانه پخش میشود
پراکندن، پاشیدن، پخش کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
distributing the seed over the lawn
پاشیدن تخم بر روی چمن
distributing the paint evenly over the paper
پخش کردن یکنواخت رنگ بر روی کاغذ
طبقه بندی کردن، دسته بندی کردن
He spent a good deal of time distributing his specimens into their proper classes.
او وقت زیادی را صرف طبقهبندی نمونههای خود در ردههای مرتبط کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «distribute» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/distribute