فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Distributive

dɪˈstrɪbjətɪv dɪˈstrɪbjətɪv

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(بازرگانی) (مربوط به) توزیع

distributive trades

(اقتصاد) بخش توزیع

adjective

(دستور، منطق) توزیعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

distributive pronouns

ضمایر توزیعی

adjective

(ریاضی) بخش‌پذیر، بخشی

distribution law

قانون پخش‌پذیری، قانون پخشی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distributive

  1. adjective serving to distribute or allot or disperse
    Synonyms:
    distributional dispersive disseminative dissipative attenuative diffractional
    Antonyms:
    collective

Collocations

distributive justice

عدالت توزیعی

لغات هم‌خانواده distributive

  • adjective
    distributive

ارجاع به لغت distributive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distributive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/distributive

لغات نزدیک distributive

پیشنهاد بهبود معانی