(غذا و پول و غیره) تقسیم کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The boss divvied up a percentage of the profits.
رئیس درصدی از سود را تقسیم کرد.
We divvied up the money.
پول را تقسیم کردیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «divvy up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/divvy-up