Divvy Up

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb
    (غذا و پول و غیره) تقسیم کردن
    • - The boss divvied up a percentage of the profits.
    • - رئیس درصدی از سود را تقسیم کرد.
    • - We divvied up the money.
    • - پول را تقسیم کردیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد divvy up

  1. verb divide
    Synonyms: allocate, apportion, cut, cut up the pie, dole out, go halves, measure out, mete out, share, split

ارجاع به لغت divvy up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «divvy up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/divvy-up

لغات نزدیک divvy up

پیشنهاد بهبود معانی