(عامیانه) (با: up) بخش کردن، تقسیم کردن، حصه کردن
They divvied up the loot and fled.
آنها اموال دزدیدهشده را (بین خود) تقسیم و فرار کردند.
(عامیانه) بخش، تقسیم، حصه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a four-way divvy of the profits
تقسیم چهارجانبهی منافع
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «divvy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/divvy