گذشتهی ساده:
rationedشکل سوم:
rationedسومشخص مفرد:
rationsوجه وصفی حال:
rationingشکل جمع:
rations(نظامی) جیره، مقدار جیره روزانه، سهم، خارج قسمت،سهمیه، سهم دادن، جیرهبندی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Everyone has a sugar ration of 3 kilograms.
سهمیهی شکر هر نفر 3 کیلو است.
My mother cooked three days' rations.
مادرم خوراک سهروزه پخت.
The sailors were given their ration.
جیرهی ملوانان داده شد.
Sugar was rationed during the war.
در زمان جنگ شکر جیرهبندی شده بود.
to ration the inhabitants of a besieged city
ساکنان شهر محاصره شده را جیرهبندی کردن
We were rationed to two eggs a week.
هفتهای دو تخممرغ به ما جیره میدادند.
They rationed out food to thousands of refugees.
بین هزاران آواره خوراک تقسیم کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ration» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ration