۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Apportion

əˈpɔːrʃn əˈpɔːʃn

گذشته‌ی ساده:

apportioned

شکل سوم:

apportioned

سوم‌شخص مفرد:

apportions

وجه وصفی حال:

apportioning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

بخش کردن، تقسیم کردن، تخصیص دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to apportion time among one's various activities

وقت خود را برای فعالیت‌های مختلف قسمت کردن

to apportion blame

تقصیر هر کسی را معلوم کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apportion

  1. verb divide into shares
    Synonyms:
    split divide distribute give deal cut assign allocate allot part dispense measure divvy split up partition parcel ration mete administer dole out bestow prorate accord slice cut up divvy up lot admeasure piece up
    Antonyms:
    keep hold withhold monopolize

سوال‌های رایج apportion

گذشته‌ی ساده apportion چی میشه؟

گذشته‌ی ساده apportion در زبان انگلیسی apportioned است.

شکل سوم apportion چی میشه؟

شکل سوم apportion در زبان انگلیسی apportioned است.

وجه وصفی حال apportion چی میشه؟

وجه وصفی حال apportion در زبان انگلیسی apportioning است.

سوم‌شخص مفرد apportion چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد apportion در زبان انگلیسی apportions است.

ارجاع به لغت apportion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apportion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apportion

لغات نزدیک apportion

پیشنهاد بهبود معانی