با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Monopolize

məˈnɑːplaɪz məˈnɒpəlaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    monopolized
  • شکل سوم:

    monopolized
  • سوم‌شخص مفرد:

    monopolizes
  • وجه وصفی حال:

    monopolizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
به خود انحصار دادن، امتیاز انحصاری گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- They tried to monopolize oil trade.
- آن‌ها کوشیدند تجارت نفت را انحصاری کنند.
- to monopolize a conversation
- در صحبت متکلم وحده شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monopolize

  1. verb dominate, control
    Synonyms: absorb, acquire, bogart, consume, copyright, corner, corner the market, devour, employ, engross, exclude, exercise control, have, hog, hold, keep to oneself, lock up, manage, own, own exclusively, patent, possess, restrain, sew up, sit on, syndicate, take over, take up, use, utilize
    Antonyms: distribute, scatter, share

ارجاع به لغت monopolize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monopolize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/monopolize

لغات نزدیک monopolize

پیشنهاد بهبود معانی