گذشتهی ساده:
hoggedشکل سوم:
hoggedسومشخص مفرد:
hogsوجه وصفی حال:
hoggingشکل جمع:
hogsخوک، گراز، خوکپرواری، بهزور گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He hogged all of the meat!
او همهی گوشتها را کشید برای خودش!
Don't hog the phone! I want to talk too!
تلفن را به خودت اختصاص نده! من هم میخواهم حرف بزنم!
A truck was hogging the center of the road and nobody could pass.
یک کامیون وسط جاده را گرفته بود و کسی نمیتوانست رد بشود.
سنگتمام گذاشتن، از هیچ کاری فروگذار نکردن
(عامیانه) با هزینه و تجملات زیاد
(عامیانه) هیجانزده و بیبندوبار، از خود بیخود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hog» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hog