فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Monopoly

məˈnɑːpli məˈnɒpli

شکل جمع:

monopolies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2

اقتصاد انحصار، امتیاز انحصاری، کالای انحصاری

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the government's monopoly of cigarette production

انحصار دخانیات توسط دولت

He thinks he has a monopoly on intelligence.

او فکر می کند که فقط خودش باهوش است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A university education should not be a monopoly of any particular social class.

آموزش دانشگاهی نباید در انحصار طبقه‌ی اجتماعی به‌خصوصی باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد monopoly

  1. noun something held, owned exclusively
    Synonyms:
    ownership holding possessorship proprietorship copyright patent pool trust corner cartel syndicate oligopoly consortium
    Antonyms:
    sharing distribution joint-ownership scattering

ارجاع به لغت monopoly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «monopoly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/monopoly

لغات نزدیک monopoly

پیشنهاد بهبود معانی