گذشتهی ساده:
trustedشکل سوم:
trustedسومشخص مفرد:
trustsوجه وصفی حال:
trustingشکل جمع:
trustsاعتماد داشتن، مطمئن بودن، باور داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
You can't trust the train to come on time.
نمیتوان مطمئن بود که قطار سر وقت بیاید.
Ahmad does not trust strangers.
احمد به غریبهها اعتماد نمیکند.
I trust her one hundred percent.
صددرصد به او اطمینان دارم.
امید داشتن، امیدوار بودن، انتظار داشتن، توکل داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He will accept our offer, I trust.
امید دارم که پیشنهاد ما را بپذیرد.
don't trust too much to your luck!
خیلی به شانس خودت امیدوار نباش!
In God, we trust.
به خدا توکل میکنیم.
اعتماد، باور، توکل، اطمینان، امید
He has my full trust and support.
صددرصد به او اطمینان دارم و از او حمایت میکنم.
The company has earned the trust of its customers.
این شرکت اعتماد مشتریان خود را جلب کرده است.
to have trust in the future
به آینده امیدوار بودن
امانت، ودیعه
The money will be held in trust for you until you're 21.
تا وقتی که به بیستویک سالگی برسی، این پول به امانت برایت نگهداری خواهد شد.
His estate was placed in trust for his grandchildren.
اموال او بهعنوان امانت برای نوههایش نگهداری شد.
The trust will be administered by a professional financial firm.
این ودیعه، توسط شرکت مالی حرفهای اداره خواهد شد.
to sell on trust
نسیهفروشی کردن
مؤسسهی امانی
The children's hospital is funded by a charitable trust.
بیمارستان کودکان توسط مؤسسهی امانی خیریه تأمین مالی میشود.
The trust manages several schools in rural areas.
این مؤسسهی امانی چندین مدرسه را در مناطق روستایی مدیریت میکند.
انگلیسی آمریکایی تراست (در اسم بعضی بانکها استفاده میشود)
He has an account with City Trust Bank.
او در بانک سیتیتراست حساب دارد.
The financial institution is called "First National Trust."
این مؤسسهی مالی "فرست نشنال تراست" نام دارد.
اقتصاد اتحاد، ائتلاف شرکتها، تبانی، انحصار (همکاری غیرقانونی شرکتها برای منافع مشترک مثلاً برای کنترل قیمت کالا)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
Trusts and monopolies are discouraged in competitive economies.
در اقتصادهای رقابتی، از ائتلافها و انحصارها جلوگیری میشود.
Several major companies were accused of forming an illegal trust to manipulate market prices.
چندین شرکت بزرگ به تشکیل اتحاد غیرقانونی برای دستکاری قیمت بازار متهم شدند.
توکل کردن به، متکی بودن به، اعتماد کردن به
اعتماد کردن به، روی چیزی حساب کردن، امیدوار بودن
place (or put) trust in someone
به کسی اعتماد کردن
به شهود خود اعتماد کردن، به حس ششم خود اعتماد کردن
به قضاوت کسی اعتماد کردن
اعتماد کامل به کسی داشتن، بی چون و چرا اعتماد کردن
به هیچ وجه اعتماد نکردن
اعتماد کسی را جلب کردن
سوء استفاده از اعتماد
خیانت به اعتماد کسی، از اعتماد کسی سوء استفاده کردن
(چیزی یا کسی که) آزموده شده و مورد اعتماد است
trust everyone, but cut the cards!
به همه اعتماد کن؛ ولی ورقها را هم خوب بر بزن!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trust» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trust