اعتماد، باور، اعتقاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to give (or lend) credence to
وقع نهادن، باور کردن، باور کردنی کردن
I give little credence to her words.
به سخنان او چندان اعتماد ندارم.
Recent events have lent credence to his claim.
رویدادهای اخیر گواهی بر ادعای او بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «credence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/credence