گذشتهی ساده:
stockedشکل سوم:
stockedسومشخص مفرد:
stocksوجه وصفی حال:
stockingشکل جمع:
stocksموجودی، ذخیره (موجودی چیزی برای استفاده یا فروش)
The farmer kept a large stock of hay for the winter.
کشاورز ذخیرهی بزرگی از یونجه را برای زمستان نگه داشت.
The library has a vast stock of books.
کتابخانه، موجودی عظیمی از کتاب دارد.
They keep a large stock of emergency items in the warehouse.
آنها ذخیرهای بزرگ از اقلام اضطراری را در انبار نگه میدارند.
We need to check the stock of cleaning supplies before the weekend.
باید موجودی مواد شوینده را قبلاز آخرهفته بررسی کنیم.
a stock clerk
منشی انبار (داری)
اجناس موجود، ذخیرهی کالا (اجناس و کالاهای موجود در فروشگاه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The store ran out of stock within hours of the sale starting.
فروشگاه ظرف چند ساعت از شروع حراج، تمام ذخیرهی کالایش را تمام کرد.
He have sold our stock of books.
موجودی کتابهای خود را فروختهایم.
سرمایه (میزان پولی که شرکت از طریق فروش سهام به دست میآورد)
The company increased its stock through a successful IPO.
شرکت از طریق عرضهی اولیهی موفق سهام، سرمایهی خود را افزایش داد.
They raised a large amount of stock to fund the new project.
آنها مقدار زیادی سرمایه برای تأمین مالی پروژهی جدید جمعآوری کردند.
سهام (بخشی از مالکیت شرکت که بهصورت عمومی قابل خرید است)
She sold all her stock in the company before the market crashed.
او پیشاز سقوط بازار، تمام سهامش در شرکت را فروخت.
The value of the company’s stock has increased significantly this year.
ارزش سهام شرکت در سال جاری بهطور قابل توجهی افزایش یافته است.
preferred stocks
سهام ممتاز
common stocks
سهام عادی
stock market
بازار سهام
stock seller
فروشندهی سهام
انگلیسی بریتانیایی اوراق مشارکت دولتی، اوراق قرضهی دولتی
She diversified her portfolio by including some government stock.
او با افزودن مقداری اوراق مشارکت دولتی به سبد سرمایهگذاریاش، آن را متنوع کرد.
Investors often buy government stocks during times of economic uncertainty.
سرمایهگذاران در زمانهای بیثباتی اقتصادی اغلب به خرید اوراق قرضهی دولتی روی میآورند.
عصاره، آب (آب گوشت، مرغ، سبزیجات و... که برای طعمدار کردن غذا استفاده میشود)
You can prepare beef stock by simmering bones for several hours.
میتوانید عصارهی گوشت را با جوشاندن استخوانها برای چند ساعت آماده کنید.
Chicken stock is a great base for many sauces and soups.
آب مرغ پایهی بسیار خوبی برای بسیاری از سسها و سوپهاست.
I used vegetable stock to make the soup tastier.
من از آب سبزیجات برای خوشمزهتر کردن سوپ استفاده کردم.
دام، احشام، رمه، گله
Feeding and caring for the stock is a daily responsibility.
غذا دادن و مراقبت از دامها، مسئولیتی روزانه است.
He has a large stock of sheep.
او گلهی بزرگی از گوسفندان دارد.
ارزش، اعتبار، احترام، محبوبیت
He takes no stock in human rights.
او ارزشی برای حقوق انسانی قائل نیست.
Public figures must constantly work to keep their stock high.
شخصیتهای عمومی باید دائماً تلاش کنند تا محبوبیت خود را بالا نگه دارند.
His stock with the electorate remains high.
رأیدهندگان هنوز برای او اعتبار زیادی قائلاند.
I put little stock in her testimony.
به شهادت او اهمیتی نمیدهم.
دودمان، نیا، خانواده، ریشه، تبار، نژاد، اصلونسب (انسان یا حیوان)
Humans are usually divided into four stocks.
معمولاً بشر را به چهار نژاد تقسیم میکنند.
The horse is of fine stock.
این اسب از نژاد اصیل است.
Persian belongs to the Indo-European stock.
فارسی به خانوادهی زبانهای هند و اروپایی تعلق دارد.
Saman became the stock of a new dynasty.
سامان سردودمان سلسلهای جدید شد.
She comes of good stock.
اصل و نسب او خوب است.
قنداق، دسته (تفنگ یا ابزار)
He replaced the broken stock of the rifle with a custom-made one.
او قنداق شکستهی تفنگ را با مدلی سفارشی جایگزین کرد.
Always grip the stock firmly when using this power tool.
هنگام استفاده از این ابزار برقی، همیشه دسته را محکم بگیرید.
تختهبند (ابزار شکنجهی چوبی)
People were often forced to endure long hours in the stocks for minor offenses.
مردم اغلب مجبور میشدند برای جرائم کوچک ساعتها در تختهبند بمانند.
The prisoner spent hours in the stocks as a lesson to others.
زندانی ساعتها در تختهبند گذراند تا برای دیگران درسی باشد.
گل شببو
She picked a bouquet of stocks.
او یک دسته گل شببو چید.
The garden was filled with the scent of stocks.
باغ پر از عطر گل شببو بود.
انبار کردن، ذخیره کردن، به موجودی افزودن، عرضه کردن
The garrison was well stocked with food and ammunition.
پادگان دارای آذوقه و مهمات زیاد بود.
The company stocks all the parts needed for vehicle repair.
شرکت تمام قطعات مورد نیاز برای تعمیر خودرو را عرضه میکند.
Worried about another earthquake, people started stocking up on food and water.
مردم چون نگران یک زلزلهی دیگر بودند شروع کردند به اندوختن خوراک و آب.
Most bookshops do not stock encyclopedias.
اغلب کتابفروشیها دایرةالمعارف عرضه نمیکنند.
to stock a pond with fish
استخری را دارای ماهی کردن
to stock a shop with the latest fall fashions
فروشگاهی را دارای آخرین مدهای پاییزی کردن
an intelligent girl, her head well stocked with ideas
دختری باهوش که کلهاش پر از اندیشه (فکرهای تازه) است
to stock up for the Nowruz trade
برای کاسبی ایام نوروز کالا تهیه کردن
to stock a plow
دستگاه شخم را دارای چارچوب کردن
چیدن، پر کردن (قفسه و... با کالا یا مواد غذایی)
We need to stock up the pantry with more canned goods.
ما باید انبار مواد غذایی را با کنسروهای بیشتر پر کنیم.
They stock the shelves with fresh produce every morning.
آنها هر صبح محصولات تازه را در قفسهها میچینند.
معمولی، همیشگی، متداول، کلیشهای، تکراری، رایج، عادی
The manager’s stock response to complaints is always, "We’re looking into it."
پاسخ تکراری مدیر به شکایات همیشه این است: «ما درحال بررسی موضوع هستیم.»
"It is what it is" has become a stock phrase in conversations about problems.
«همینه که هست» تبدیل به عبارت کلیشهای در مکالمات مربوط به مشکلات شده است.
stock sizes
اندازههای معمولی
the stock model of an automobile
مدل معمولی یک اتومبیل
a stock excuse
بهانهای عادی
the government's stock answer to these criticisms
پاسخ همیشگی دولت به این خردهگیریها
آرشیوی، آماده، موجود (عکس)
Stock images are widely used in marketing materials and advertisements.
تصاویر آرشیوی بهطور گستردهای در مطالب بازاریابی و تبلیغات استفاده میشوند.
Many websites use stock photos to save time and money on custom photography.
بسیاری از وبسایتها از عکسهای آماده استفاده میکنند تا در زمان و هزینه برای عکاسی اختصاصی صرفهجویی کنند.
حاضر، موجود، در دسترس، در انبار، آمادهی فروش (محصولات)
All stock items are displayed at the front of the store for easy access.
تمام محصولات موجود در جلوی فروشگاه به نمایش گذاشته شدهاند تا دسترسی آسان داشته باشند.
This store offers a wide selection of stock clothing for immediate purchase.
این فروشگاه مجموعه وسیعی از پوشاک آمادهی فروش برای خرید فوری ارائه میدهد.
گله (مربوط به حیوانات)
Stock dogs are trained to control and direct the movement of livestock.
سگهای گله برای کنترل و هدایت حرکت دام آموزش میبینند.
stock horses are essential for managing large herds on a ranch.
اسبهای گله برای مدیریت گلههای بزرگ در مزرعه ضروری هستند.
موجود، آمادهی فروش یا تحویل، در انبار، در فروشگاه، در دسترس
(در مورد کشتی و غیره) در دست ساختمان
1- صورت موجودی را تهیه کردن، (از موجودی انبار یا مغازه و غیره) فهرست تهیه کردن 2- ارزیابی کردن، برآورد کردن
در بازار سهام سرمایهگذاری کردن، بورس بازی کردن
(کالای انبار یا فروشگاه و غیره) ناموجود، تمام (شده)
اهمیت قائل شدن (برای چیزی)، باور کردن، اعتقاد داشتن
(عامیانه) کلاً، بهتمامی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stock» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stock