شکل جمع:
descentsتبار، نَسَب، اصلونسب، دودمان
I am of Persian descent.
من از تبار ایرانی هستم.
He traced his descent back to a noble family in the 18th century.
او اصلونسب خود را تا خانوادهای اشرافی در قرن هجدهم ردیابی کرد.
هجوم، ریختن، سرازیر شدن، یورش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The town experienced the descent of thousands of fans after the team’s victory.
شهر، شاهد سرازیر شدن هزاران هوادار پساز پیروزی تیم بود.
We weren’t prepared for the descent of reporters on our small office.
ما برای هجوم خبرنگاران به دفتر کوچکمان آماده نبودیم.
the unexpected descent of five guests
پیدا شدن سرو کلهی پنج مهمان به طور غیرمنتظره
the Mongols' descent on the town
هجوم مغولان به شهر
فرود، نزول، پایین آمدن
The plane began its descent into Tehran.
هواپیما فرود خود را به تهران آغاز کرد.
The hikers started their descent from the mountain before sunset.
کوهنوردان پیشاز غروب، پایین آمدن خود را از کوه آغاز کردند.
سراشیبی، شیب
The mountain trail includes a sharp descent followed by a narrow path.
مسیر کوه شامل سراشیبیای تند و سپس راهی باریک است.
The ski resort is famous for having one of the longest descents in the country.
پیست اسکی بهخاطر داشتن یکی از طولانیترین سراشیبیها در کشور مشهور است.
the river's gradual descent to the sea
شیب تدریجی رودخانه تا دریا
سقوط، انحطاط، زوال، فروپاشی (اخلاقی، اجتماعی)
Her descent into poverty began after she lost her job.
سقوط او به فقر پساز از دست دادن شغلش آغاز شد.
The novel tells the story of a man’s slow descent into madness.
این رمان، داستان انحطاط تدریجی مردی به سوی جنون را روایت میکند.
her descent to begging and stealing
تن در دادن او به گدایی و دزدی
شکل جمع descent در زبان انگلیسی descents است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «descent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/descent