شکل جمع:
descentsنسب، نژاد، نزول، هبوط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The plane began its descent into Tehran.
هواپیما فرود خود را به تهران آغاز کرد.
I am of Persian descent.
من از تبار ایرانی هستم.
the river's gradual descent to the sea
شیب تدریجی رودخانه تا دریا
the Mongols' descent on the town
هجوم مغولان به شهر
the unexpected descent of five guests
پیدا شدن سرو کلهی پنج مهمان به طور غیرمنتظره
her descent to begging and stealing
تن در دادن او به گدایی و دزدی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «descent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/descent