امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Family

ˈfæmli ˈfæmli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    families

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun A1
خانواده، خاندان، طایفه، خویشاوندان، قوم و خویش، ایل و تبار، دودمان، قبیله، آل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- his family consists of him, his wife and their three children
- خانواده‌ی او مرکب است از خود و همسرش و سه فرزندشان
- On Fridays all the family gathered in the Karaj garden.
- جمعه‌ها همه‌ی خویشاوندان در باغ کرج دور هم جمع می‌شدند.
- the elder of the family
- بزرگ خاندان
noun
دسته‌ی تبهکاران، گروه (دزدان)، باند جنایتکاران
- a Mafia family
- باند مافیا
noun
(زبان شناسی) خانواده‌ی زبان‌ها
- the Indo-European family of languages
- خانواده‌ی زبان‌های هندواروپایی
noun
(مهجور) اهل خانه، خانه وار، عایله
noun
(رده بندی زیست شناسی) تیره
noun
(بوم شناسی) گروهی از سازواره‌های هم تیره، هم‌تیرگان، فامیلی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد family

  1. noun kin, offspring; classification
    Synonyms:
    kind class group children people relations relatives descendants lineage race blood ancestry descent family progeny issue brood extraction generation genre pedigree tribe birth parentage siblings system house clan folk dynasty forebears progenitors ancestors household ménage inheritance network strain subdivision kith and kin heirs and assigns in-laws

Collocations

  • family background

    پیشینه‌ی خانوادگی، سابقه‌ی خانوادگی

  • start a family

    صاحب فرزند اول شدن، فرزند اول را به دنیا آوردن، بچه‌دار شدن (فرزند نخست)

  • family reunion

    دورهمی خانوادگی، تجدیددیدار خانوادگی (بعداز مدت‌ها دوری)

  • family ties

    پیوندهای خانوادگی، روابط خانوادگی

  • word family

    لغت هم‌خانواده، لغات هم‌خانواده

Idioms

لغات هم‌خانواده family

ارجاع به لغت family

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «family» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/family

لغات نزدیک family

پیشنهاد بهبود معانی