صاحب فرزند اول شدن، فرزند اول را به دنیا آوردن، بچهدار شدن (فرزند نخست)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They decided to start a family after getting married.
پساز ازدواج، آنها تصمیم گرفتند که بچهدار شوند.
Financial stability is an important factor when people decide to start a family.
ثبات اقتصادی عامل مهمی در تصمیمگیری افراد برای به دنیا آوردن فرزند اول است.
She felt ready to start a family and embrace motherhood.
او احساس میکرد که آماده است تا صاحب فرزند اول شود و مادر بودن خود را بپذیرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «start a family» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/start-a-family