آخرین به‌روزرسانی:

Household

ˈhaʊshoʊld ˈhaʊshəʊld

شکل جمع:

households

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

خانواده، (مجازاً) صمیمی، اهل بیت، مستخدمین خانه، خانگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He was happy to be part of a large household.

او از اینکه عضو خانواده‌ی پرجمعیتی بود، خوشحال بود.

How many households occupy in this building?

در این ساختمان چند خانوار زندگی می‌کنند؟

نمونه‌جمله‌های بیشتر

household tasks

کارهای خانه

household remedies

مداواهای خانگی

Henry Ford is a household name in America.

در امریکا هنری فورد نام آشنایی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد household

  1. adjective domestic
    Synonyms:
    ordinary family home everyday plain homely homey domiciliary
    Antonyms:
    business commercial industrial
  1. noun domestic establishment
    Synonyms:
    home house family family unit folks ménage

Collocations

household appliance

وسایل و ابزار خانه (مانند یخچال و رادیو)

household troops

محافظین سلطنتی

the household

(انگلیس) خانواده‌ی سلطنتی

ارجاع به لغت household

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «household» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/household

لغات نزدیک household

پیشنهاد بهبود معانی