امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Industrial

ɪnˈdʌstriəl ɪnˈdʌstriəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more industrial
  • صفت عالی:

    most industrial

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
صنعتی، دارای صنایع بزرگ، اهل صنعت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- industrial diamond
- الماس صنعتی
- industrial development
- پیشرفت صنعتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد industrial

  1. adjective related to manufacturing
    Synonyms:
    automated business factory-made industrialized in industry machine-made manufactured manufacturing mechanical mechanized modern smokestack streamlined technical
    Antonyms:
    domestic

Collocations

  • industrial dispute

    (انگلیس) ناسازگاری (عدم توافق) کارگران و کارفرمایان

  • industrial estate

    (انگلیس) ناحیه‌ی صنعتی (در حومه‌ی شهر)

لغات هم‌خانواده industrial

ارجاع به لغت industrial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «industrial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/industrial

لغات نزدیک industrial

پیشنهاد بهبود معانی