فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Streamlined

American: ˈstriːmˌlaɪnd British: ˈstriːmlaɪnd

سوم‌شخص مفرد:

streamlines

وجه وصفی حال:

streamlining

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(هواپیما واتومبیل و غیره) هوا لغز، هوا لغز شده

a streamlined car

اتومبیل آیرودینامیک، اتومبیل هواپویش

adjective

(کشتی و غیره) آب لغز، آب لغز شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Sharks are marvelously streamlined.

کوسه‌ماهی‌ها به‌طور اعجاب‌انگیزی آب‌لغز هستند.

adjective

بهسامان، ساده و پر بازده، عاری از تزئینات یا جزئیات زیادی، تر و تمیز، موثر و ساده، ساده ودلپسند

a streamlined design

طرح ساده و دل‌پسند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد streamlined

  1. adjective having slender and graceful lines
    Synonyms:
    smooth sleek trim flowing simplified contoured aerodynamic modernized hydrodynamic

ارجاع به لغت streamlined

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «streamlined» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/streamlined

لغات نزدیک streamlined

پیشنهاد بهبود معانی