با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Simplified

American: ˈsɪmpləˌfaɪd British: ˈsɪmplɪfaɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    simplifies
  • وجه وصفی حال:

    simplifying
  • صفت تفضیلی:

    more simplified
  • صفت عالی:

    most simplified

معنی

C1
ساده‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد simplified

  1. verb Make simpler or easier or reduce in complexity or extent
    Synonyms: clarified, interpreted, shortened, reduced, analyzed, generalized, expounded, explained, eased, disentangled, elucidated
    Antonyms: complicated, confused, mixed
  2. adjective
    Synonyms: made easy, abridged, made plain, uncomplicated, abstract, clear, interpreted, conventionalized, broken-down, cleared up, reduced, streamlined, stylized

ارجاع به لغت simplified

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «simplified» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/simplified

لغات نزدیک simplified

پیشنهاد بهبود معانی