آخرین به‌روزرسانی:

Interpreted

سوم‌شخص مفرد:

interprets

وجه وصفی حال:

interpreting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

تفسیرشده، (به‌طور شفاهی) ترجمه‌شده، تشریح‌شده، تعبیرشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

reading through the interpreted results of the study

مطالعه‌ی نتایج تفسیرشده‌ی این پژوهش

the interpreted speech

نطق ترجمه‌شده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interpreted

  1. adjective elucidated
    Synonyms:
    explained made clear understood

ارجاع به لغت interpreted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interpreted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interpreted

لغات نزدیک interpreted

پیشنهاد بهبود معانی