Interpreted

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    interprets
  • وجه وصفی حال:

    interpreting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
تفسیرشده، (به‌طور شفاهی) ترجمه‌شده، تشریح‌شده، تعبیرشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- reading through the interpreted results of the study
- مطالعه‌ی نتایج تفسیرشده‌ی این پژوهش
- the interpreted speech
- نطق ترجمه‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interpreted

  1. adjective elucidated
    Synonyms: explained, made clear, understood

ارجاع به لغت interpreted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interpreted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interpreted

لغات نزدیک interpreted

پیشنهاد بهبود معانی