فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Broken-down

daʊn ˈbrəʊkənˌdaʊn

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective

(در اثر پیری یا بیماری یا فقر و غیره) فرسوده، از کار افتاده، علیل

adjective

بی‌فایده، به‌دردنخور، خراب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

broken-down machinery

ماشین‌آلات خراب

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد broken-down

  1. adjective dilapidated
    Synonyms:
    old run-down shabby battered falling apart neglected decrepit in disrepair deteriorated ramshackle seedy unsound bedraggled threadbare infirm
    Antonyms:
    sound solid intact sturdy well-kept

ارجاع به لغت broken-down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «broken-down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/broken-down

لغات نزدیک broken-down

پیشنهاد بهبود معانی