غلط، ناسالم، ناخوش، نادرست، ناصحیح
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a man of unsound mind
مردی با افکار ناسالم (دیوانه)
unsound teeth
دندانهای ناسالم
a building of unsound foundations
یک ساختمان سست بنیاد
All unsound produce is refused at the market.
هیچیک از محصولات کشاورزی آسیبدیده در بازار پذیرفته نخواهد شد.
unsound reasoning
استدلال غلط
it is unsound to say that ...
نامعقول است که بگوییم ...
unsound banking
بانکداری برخلاف رویه
Unsound investments finally led to his ruin.
سرمایهگذاریهای پرمخاطره بالأخره موجب تباهی او شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unsound» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unsound