سومشخص مفرد:
diseasesوجه وصفی حال:
diseasingصفت تفضیلی:
more diseasedصفت عالی:
most diseasedناخوش ،معیوب ،فاسد، بیمار، بیمارگونه، مریض، آفتزده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The diseased lungs of a man who had smoked for years.
ریههای بیمار مردی که سالها سیگار میکشید.
To save the healthy trees, you have to cut the diseased ones.
برای نجات درختان سالم باید درختان آفتزده را ببرید.
the diseased state of that country's economy
وضع بیمارگونهی اقتصاد آن کشور
her diseased thoughts
اندیشههای بیمارگونهی او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «diseased» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diseased