آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Unwell

ʌnˈwel ʌnˈwel

معنی unwell

noun B1

بدحال، ناخوش، ناپاک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد unwell

  1. adjective sick
    Synonyms:
    ill unhealthy ailing sickly weak frail diseased feverish nauseated infected suffering impaired infirm feeble run down invalid debilitated in poor health not feeling well under the weather laid-up bedridden hospitalized under medication broken down sick as a dog incurable

ارجاع به لغت unwell

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unwell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unwell

لغات نزدیک unwell

پیشنهاد بهبود معانی