امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Run Down

American: ˈrənˈdaʊn British: rʌndaʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb C1
(به‌خاطر کمبود سوخت یا برق و غیره) از کار ایستادن، خراب یا خسته یا بی‌انرژی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I need to charge my phone soon, the battery is running down.
- باید تلفنم را شارژ کنم چون باتری‌اش دارد تمام می‌شود.
- My car ran down in the middle of the highway.
- ماشینم وسط بزرگراه خراب شد.
phrasal verb
با وسیله‌ی نقلیه به کسی زدن
phrasal verb
بی‌قدر کردن، کم گرفتن، پست کردن، خراب کردن
- The scandalous behavior of the CEO ran down the company's reputation in the market.
- رفتار شرم‌آور مدیرعامل اعتبار شرکت در بازار را خراب کرد.
- His habit of lying and cheating ran him down in front of his colleagues and friends.
- عادت او به دروغگویی و تقلب او را نزد همکاران و دوستانش بی‌قدر کرده بود.
phrasal verb
با ماشین به کسی یا چیزی زدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد run down

  1. phrasal verb ridicule
    Synonyms:
    belittle criticize decry defame denigrate depreciate derogate detract diminish disparage dispraise downcry knock make fun of opprobriate revile speak ill of vilify
    Antonyms:
    praise
  1. phrasal verb Hit someone with a car or other vehicle and injure or kill them
  1. phrasal verb Criticize someone or an organisation (often unfairly)
  1. phrasal verb Find something or someone after searching for a long time
  1. phrasal verb Lose power slowly
  1. phrasal verb Read quickly a list or other short text
  1. phrasal verb Reduce the size or stock levels of a business (often with a view to closure)

ارجاع به لغت run down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «run down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/run-down-2

لغات نزدیک run down

پیشنهاد بهبود معانی