امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Belittle

bɪˈlɪtl bɪˈlɪtl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    belittled
  • شکل سوم:

    belittled
  • سوم‌شخص مفرد:

    belittles
  • وجه وصفی حال:

    belittling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
کسی را کوچک کردن، تحقیر نمودن، کم‌ارزش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Don't belittle yourself.
- خودت را دست کم نگیر.
- I find it belittling to wait behind the door of his room.
- برای من تحقیرکننده است که پشت در اتاقش انتظار بکشم.
- One should not belittle one's inferiors.
- انسان نباید زیردستان خود را خوار بشمارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد belittle

  1. verb detract
    Synonyms:
    bad-mouth blister criticize cut down to size cut to the quick decry deprecate depreciate deride derogate diminish discount discredit disparage dispraise downgrade downplay dump on knock lower minimize pan pooh pooh poor mouth put down rip roast run down scoff at scorch scorn shoot down shoot full of holes slam smear sneer at sour grapes squash squelch take a swipe at take down take down a peg tear down underestimate underrate undervalue write off
    Antonyms:
    build up exaggerate praise value

ارجاع به لغت belittle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «belittle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/belittle

لغات نزدیک belittle

پیشنهاد بهبود معانی