Smear

smɪr smɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    smeared
  • شکل سوم:

    smeared
  • سوم‌شخص مفرد:

    smears
  • وجه وصفی حال:

    smearing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
لکه، آغشتن، آلودن، لکه‌دار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Out of jealousy he smeared mud all over the neighbor's wall.
- از روی حسادت به تمام دیوار همسایه گل مالید.
- The child smeared honey over his face and on the wall.
- کودک عسل را به صورت خود و به دیوار مالید.
- His face was smeared with blood.
- صورتش آغشته به خون بود.
- He smeared a wet signature on the letter.
- یک امضای تر روی نامه انداخت.
- Don't touch my glasses, you will smear them.
- دست به عینکم نزن، کثیف می‌شود.
- His political opponents tried to smear him.
- مخالفان سیاسی او کوشیدند آبرویش را بریزند.
- There were blood smears all over the floor.
- لکه‌های خون سرتاسر کف اتاق را پوشانده بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smear

  1. verb rub on, spread over
    Synonyms: apply, bedaub, besmirch, blur, coat, cover, dab, daub, defile, dirty, discolor, overlay, overspread, patch, plaster, slop, smudge, soil, spatter, spray, sprinkle, stain, sully, taint, tar, tarnish
  2. verb tarnish a reputation
    Synonyms: asperse, bad-mouth, befoul, besmirch, blacken, blackguard, blister, calumniate, defame, defile, denigrate, discolor, drag through mud, give a black eye, hit, libel, malign, pan, poor-mouth, rap, rip up, scorch, slam, slander, sling mud, slur, sully, taint, traduce, vilify
    Antonyms: honor, laud, upgrade

ارجاع به لغت smear

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smear» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smear

لغات نزدیک smear

پیشنهاد بهبود معانی