آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Dab

dæb dæb

معنی dab | جمله با dab

noun verb - transitive adverb

تر کردن، کهنه را نم زدن، با چیز نرمی کسی را زدن یا نوازش کردن، اندکی، قطعه، تکه، آهسته زدن

She dabbed the wound with (a piece of) cotton.

او روی زخم پنبه مالید.

Then she dabbed alcohol on it.

سپس به آن الکل زد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Finally she dabbed the sweat from her own nose.

در خاتمه عرق بینی خود را پاک کرد.

She had put a dab of rouge on her cheeks.

او یک کمی سرخاب به گونه‌های خود زده بود.

She is a dab hand at finding excuses.

او در بهانه آوردن ید طولی دارد.

noun countable

نوازش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun countable

لکه، آلودگی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dab

  1. noun small quantity
    Antonyms:
  1. verb blot up; touch lightly

Phrasal verbs

dab at

(ضربه‌های تند و سطحی و سبک) زدن

Idioms

be a dab hand at

(انگلیس ـ عامیانه) ید طولی داشتن، مهارت داشتن

ارجاع به لغت dab

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dab» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dab

لغات نزدیک dab

پیشنهاد بهبود معانی