لک، نقطه، خال، لکه یا خال میوه، ذره، لکهدار کردن، خالدار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a green speck on paper
نقطهی سبز بر روی کاغذ
The wall was covered with dark specks.
دیوار از لکههای تیره پوشیده شده بود.
Her reputation is without a speck.
شهرت او نقص ندارد.
The sand was sparkling with specks of gold.
ذرات طلا در شن میدرخشید.
a speck of faith
ذرهای ایمان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «speck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/speck