فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shred

ʃred ʃred

گذشته‌ی ساده:

shredded

شکل سوم:

shredded

سوم‌شخص مفرد:

shreds

وجه وصفی حال:

shredding

شکل جمع:

shreds

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

پاره، تکه، ریز، خرده، ذره، سرتکه پارچه، پاره کردن، باریک بریدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a bowl of shredded cucumbers and yogurt

یک کاسه ماست و خیار (رنده‌شده)

a machine that shreds sugar cane

ماشینی که نیشکر را ریزریز می‌کند

نمونه‌جمله‌های بیشتر

shredded cloth

پارچه‌ی پاره‌پاره شده

this shredded heart

این قلب چاک‌چاک

shreds of paper

بریده‌های کاغذ

without a shred of truth

بدون ذره‌ای حقیقت

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shred

  1. noun tiny piece
    Synonyms:
    bit part piece fragment scrap crumb grain particle trace speck sliver snippet ounce shadow rag tatter ribbon ray atom jot iota whit smidgen modicum scintilla cantlet stitch
    Antonyms:
    lot
  1. verb cut into ribbons
    Synonyms:
    cut tear strip reduce shave fray tatter sliver make ragged frazzle
    Antonyms:
    sew mend

ارجاع به لغت shred

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shred» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shred

لغات نزدیک shred

پیشنهاد بهبود معانی