تکه پارچه، لباس پارهپاره، ژنده پوش، رشتهرشته، پارهپاره کردن، تکهتکه شدن، تنپوش مندرس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a beggar dressed in tatters
گدای ژندهپوش
His clothes hang in tatters.
لباسهای او پارهپاره بود.
tattered pants
شلوار مندرس
That event left his reputation in tatters.
آن رویداد شهرت او را تباه کرد.
تباه، نابود، از بین رفته
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tatter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tatter