با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Shrank

ʃræŋk ʃræŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shrunk
  • شکل سوم:

    shrunk
  • سوم‌شخص مفرد:

    shrinks
  • وجه وصفی حال:

    shrinking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گذشته‌ی ساده فعل shrink

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The intense cold caused the lake to shrink in size.
- سرمای شدید باعث منقبض شدن دریاچه شد.
- The hot water caused the plastic bottle to shrink.
- آب داغ باعث کوچک شدن بطری پلاستیکی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shrank

  1. verb Reduce in size; reduce physically
    Synonyms: reduced, withered, withdrew, winced, weakened, waned, swindled, shied, shrivelled, shortened, retreated, contracted, retracted, retired, recoiled, receded, quailed, lessened, huddled, hesitated, flinched, dwindled, diminished, demurred, decreased, curtailed, cringed, cowered, constructed, condensed, clung, blenched, atrophied
    Antonyms: stretched, faced, enlarged, increased, developed, expanded, grew, met
  2. verb Wither, as with a loss of moisture
    Synonyms: withered, shrivelled
  3. verb Decrease in size, range, or extent
    Synonyms: shrivelled
  4. verb Draw back, as with fear or pain
    Synonyms: quailed, recoiled, winced, cringed, flinched

ارجاع به لغت shrank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shrank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shrank

لغات نزدیک shrank

پیشنهاد بهبود معانی