فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

پدر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

والد نر، بابا

فونتیک فارسی

pedar
اسم

father, pa, dad, daddy, papa, male parent, patri-, patr-

پدر باید با همه‌ی فرزندانش یکسان رفتار کند.

A father must treat all his children alike.

او سخت زیر بار قرض بود و پدر پولدارش از کمک به او خودداری می‌کرد.

He was deep in debt and his rich father would not bail him out.

موسس، بنیان‌‌گذار

فونتیک فارسی

pedar
اسم

founder, originator

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

حضرت محمد پدر دین اسلام بود.

Mohammed was the founder of the Islam religion.

او را «پدر ملت ترکیه» می‌نامند.

They call him "father of the Turkish nation".

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پدر

  1. مترادف:
    اب ابو باب بابا والد
    متضاد:
    مادر
  1. مترادف:
    قاید

ارجاع به لغت پدر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پدر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پدر

لغات نزدیک پدر

پیشنهاد بهبود معانی