با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

بانی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • بنیانگذار، سازنده
  • فونتیک فارسی

    baani
  • اسم
    founder, institutor, builder, sponsor, organizer, originator
    • - مردی که بانی اصلاحات مالی کشور شد.

    • - The man who instituted the country's financial reforms.
    • - بانی شرکت

    • - founder of the company
  • سبب، باعث
  • فونتیک فارسی

    baani
  • اسم
    cause, agent
    • - بانی رسوایی

    • - cause of disgrace
    • - بانی شکست ما

    • - cause of our failure
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد بانی

ارجاع به لغت بانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بانی

پیشنهاد بهبود معانی