شکل جمع:
clothsپارچه، قماش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
woolen cloth
پارچهی پشمی
tablecloth
سفره، رومیزی
loincloth
لنگ
He wore the cloth with pride.
او با سربلندی لباس کشیشی را میپوشید.
a man of the cloth
کشیش، معمم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cloth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cloth