با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Closure

ˈkloʊʒər ˈkləʊʒə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive C2
خاتمه، رأی کفایت مذاکرات، عمل محصور شدن، دریچه، درب بطری و غیره، دربستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun verb - transitive
بستار، بسته شدن
- the closure of Kandvan Tunnel
- بستن تونل کندوان
- If you don't fasten the closure of the plastic cover properly, the bread will stale faster.
- اگر بست کیسه‌ی پلاستیکی را خوب نبندی، نان زودتر بیات خواهد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد closure

  1. noun conclusion
    Synonyms: cease, cessation, close, closing, desistance, end, ending, finish, stop, stoppage, termination
    Antonyms: beginning, introduction, opening, start
  2. noun plug, seal
    Synonyms: blockade, bolt, bung, cap, cork, fastener, latch, lid, obstruction, occludent, occlusion, padlock, stop, stopper, stopple, tampon, tap
    Antonyms: opening

لغات هم‌خانواده closure

ارجاع به لغت closure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «closure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/closure

لغات نزدیک closure

پیشنهاد بهبود معانی