شکل جمع:
terminationsپایان، پایاندهی، خاتمه، انتها، فسخ، ختم
the termination of a journey
پایان سفر
the termination of the Middle Age's
انتهای قرون وسطی
پزشکی سقط جنین
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The doctor discussed the options for termination with the patient.
پزشک گزینههای سقط جنین را با بیمار در میان گذاشت.
After careful consideration, he respected her choice of termination.
پساز بررسی دقیق، او به انتخابش برای سقط جنین احترام گذاشت.
حد، مرز، محدودیت
The termination of the project was announced last week.
محدودیت این پروژه هفتهی گذشته اعلام شد.
The fence marked the termination of the property line.
حصار مرز خط ملک را نشان میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «termination» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/termination