آخرین به‌روزرسانی:

Expiry

ɪkˈspaɪri ɪkˈspaɪəri

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

خاتمه، انقضا، سرآمد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

the expiry of the Roman Empire

پایان امپراطوری روم

upon the expiry of the lease contract

در سررسید قرارداد اجاره

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expiry

  1. noun the event of dying or departure from life
    Synonyms:
    death decease
    Antonyms:
    birth
  1. noun a coming to an end of a contract period
    Synonyms:
    expiration termination

ارجاع به لغت expiry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expiry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/expiry

لغات نزدیک expiry

پیشنهاد بهبود معانی